حس مادری

.... و سلام

1392/9/18 8:13
نویسنده : تی تی
218 بازدید
اشتراک گذاری

مرسی از دوستام غزاله و مینا و ارام و زهرا و نیوشا که کامنت گذاشته بودن برای پست کوفتی قبلی 

تایید نکردمشون !

ولی تو این یه ماه هر از چند گاهی میومدم میخوندمشون دوباره و چند باره  

در عالم تنهایی تسلی بخش بود

بس که بلای اسمانی که به سرم نازل شد عظیم بود......... 

هنوز اوضاع خوب نشده .......ولی بهتره  

امیدم به اینده هست  و دعای دوستان  

و چیزی که خیلی خوب بود هیچکدوم کنجکاوی نکردن و منو تو منگنه قرار ندادن

متشکرم از همه

از غزاله بیشتر

بگذریم چون قراره فراموش بشه

*******************************************************

به هر حال تو این مدت سعی کردم ناشکر نباشم و همش میگم شکر

لازمم بود که به خودم بیام ولی بازم میگم خدایا نه در این حد ضربه !! بازم میگم دختر تو انقدر تو حال

 خودت بودی که ملایم ترشو نفهمیدی !! لازمت بود !! 

به هر حال این ماجرا یه درس هایی برام داشت

اگه پیش نمیومد معلوم نبود تا کی میخواستم به همون شیوه ادامه بدم

الان که فکر میکنم شروع بدی بود ....کودکانه و ابلهانه و خنگولانه

که خودم اسمشو میذاشتم واقع بینانه !!

ادمیه دیگه دائم در پی توجیه خودش میگرده

از روزی که کلنگ بچه زده شد اولاش خوب بودم تا حدودی ولی بعدش بد بینی و حدس و گمان رخنه کرد

تو وجودم ...هر چی هم مهدی بیچاره اولاش همراهی کرد و .... درست نشدم که بدتر شدم

البته هنوز نمیدونم حق داشتم یا نه ...هیچی معلوم نیست از اینده  .... (خر وجودم رو دارید چه فعاله !!)

ولی امروز روز حساب خودمه  به دیگران کاری ندارم ...به دکترای کوفتی که همش نگرانم میکردن ! و ......

خدایی الانم وجدانم قبول نمیکنه راجع بهشون اینجوری قضاوت کنم ها ...به نظرم منطقی بوده حرفاشون !

خر وچودم همچنان جفتک میندازه !!! متوجه اید ؟ 

ویک نمونه از تمام عقلانیت من این شد : یه بار همین ماه های گذشته 2 روز عر زدم ...5 شنبه و جمعه

.... مهدی بد بخت خونه بود ...

 2 کلمه باهاش حرف زدم فقط .... اخرشم قهر کرد ...صبح شنبه هم نیومد بوسم کنه قبل رفتن شرکت 

البته تا شبش که اومد  خونه من ادم شده بودم و اشتی شد 

خب این مثلا بزرگترین اشتباه استراتژیک من 

فهمید دیگه دوروز گریه میکنم بعد ساکت میشم !

...............

وای من اصلا نمیدونم دارم چی مینویسم و چی میگم

کلا خیلی بی سر و ته

اینا رو بیشتر برا خودم دارم مینوسیم

باید یه کم فکر کنم

بعدا بقیه شو مینویسم شاید 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

غزاله
1 دی 92 1:08
عزیزم کاری نکردم که لایق تشکر باشم... این روزها واسه همه پیش میاد مهم اینه که چون میگذرد غمی نیست...
تی تی
پاسخ
چرا غزاله ...اینکه یکی یه جای دیگه حواسش بهت باشه و نگرانت باشه خیلی قابل تشکر و امتنانه ...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حس مادری می باشد