حس مادری

جینگیلی های جدیدمون !

اول از همه سلام به نی نی عزیزم  !     دوم دم مادر شوهر گرم ! زودی خبر خوب را ارسال کرد  ! پسر عمه مان سالم است  !   سوم اینکه پست بدون عکس و جینگیل پست نمیشود  ! میشود مایه ی دلتنگی !! البته برای ما اینجور است!  وگرنه که خب عکسمان کجا بود هی بخواهیم  بگذاریم اینجا !  بعد این دوروز غم ! که ریختیم توی دلمان ! دلمان خواست برویم صندوقچه دلبندمان را زیرو رو کنیم و  حالمان خوب شود  ازبوی  تازگی شان و مهپیکر  پاره ی تن نداشته مان را تصور کنیم که دلبری میکند وسط دارایی هاش !! خب دارایی هایش هستند دیگر !  در حال به قول همسر خرپل زدن(خ با فتحه و پ با کسره...
31 فروردين 1392

گل ناااز من !

سلام نی نی توچولو ! یادته گفتم رز کوچولوم یه غنچه داره ؟؟ وااای که این ٢ هفته انقدر نگرانش بودم که نکنه اسیبی بهش برسه از بی ابی ولی وقتی رسیدم نمیدونم حالا به لطف بارون بهاری یا شستن بالکن بالایی ها غنچه هنوز موجود بود ولی یه کم خم شده بود الان بعد ٣ روز که دارم بهش رسیدگی میکنم دوباره کمر راست کرده و دلبری میکنه تازه ٣ تا خواهر برادر خیلی بی بی هم داره ! نی نی جونم منتظریم ها  یعنی میشه رز من به مناسبت ورود تو بااااااااز بشه ؟ راستی اون گلدون پشتی که خشک شده سر برگاش سنبلمونه ها!! دیگه باید خشک شه برگاش و پیاز گلش بمونه برا سال دیگه انشالا .   ...
19 فروردين 1392

بالاخره برگشتیم !!

سلام نی نی ! خوبی؟ ما دیشب بالاخره برگشتیم سر خونه زندگیمون ! خداروشکر که خیلی راحت رسیدیم اصلا هم ترافیم نبود حتی از  ترافیک معمول کرج هم خبری نبود بعد از ٢ هفته برگشتیم  به خونه کوچولوی قشنگمون و مهدی هم هی میگه هیچ جا خونه خود ادم نمیشه  سال تحویل که خونه بودیم و کاوه اومد پیشمون جمعه که اول بود رفتیم قزوین ناهار خوردیم و عصری خرکت به سمت شمال ! یکی ذوروزه اول که چون عید اول حاج خانوم بود عمو اینا و خاله ها میومدن عید دیدنی و مهدی هم که حسابی کفر منو در اورد اون اول ! وای چشمت روز بد نبینه یه شب هم اصغر زنگ زد مهدی و فهمیدم موندن بی جا و مکان و میخوان خودشو تلپ کنن !!منم نمیدونم چرا خر شدم بیشتر از دست مه...
17 فروردين 1392

سال نو شد !!

   این 7سین امسالمونه ها ! حیف که سنبلمون گلاش چند روز پیش وا شد و دیگه به امروز نرسید طفلک  نی نی ایشالا سال دیگه باهم هفت سین بچینیم  عزیزم  عیدت مبارک !! بابا مهدی رو گول میزنم  یه عیدی تووووووووووپ برات میگیرم !! :دی درسته نیستی ولی من هواتو دارم حسااااااااااااااااااابی کوچولو ! هرچندعیدی گرفتی دیگه ! یادم نبود ! ولی حالا ببینم چی میشه اصلا  ..قول نمیدم !!:دی   راستی با کاوه تصمیم گرفتیم راجع به فرش بازی حیوانات  !! بعدا نشونت میدم کدوم مال تو شد !! از فردا هم که میریم سفر تاااااااااااااااااااااااا 15-16 ام احتمالا ! نی نی امیدوارم باهامون باشی تو سفر....اگه ...
1 فروردين 1392

مادر بچه ها !!!!!!

یهدیشب مهدی منو بغل کرده  به من میگه مادر بچه ها !!! :تو مادر بچه ها یی !!؟ :نخیر من عیالم !! فکر کن 2 بار گفت !! الهی بچه چقدر زود اداپته شده !! داره تمرین میکنه فکر کنم :دی خدایا دمت گرم زنده بودم این روزا رو دیدم ! چقدر من از دستش میخندم این روزا سر جریان نسل کشی ! :دی پ.ن: از سرنوشت ماشین خبری ندارم همچنان امیدواریم !دیشب یه جا نشون داده گفته چیز مهمی نیست  صبحم برده گذاشته  تعمیرگاه.. 
27 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حس مادری می باشد