بازگشت قهرمانانه !
امروز روز عکس بود ! عکسی که چند ماهه از من اصرار و از دکترها انکار ... بالاخره با اصرار زیاد از طرف من و تاکید بر این نکته از طرف دکتر که چون خودت میخواهی و گرنه لزومی نداره الان ... نوشت برام که یا خیالم راحت شه یا نشه ! به هرحال یه گام به جلو تلقی میکردمش ... از صبح استرس داشتم ولی زیاد نبود دست دوستای مهربونی که در جریان بودن درد نکنه که حواسشون بود و خبر میگرفتن ارام و مینا ممنون به بقیه هم چیزی نگفته بودم البته.... ..فکر میکردم یدونه ژلوفن دارم تو خونه که قبل رفتن بخورم هر چی گشتم پیدا نکردم ! استامینوفن خوردم ! که الان فکر میکنم اصلا لزومی نداره...
نویسنده :
تی تی
14:36